سارابانوسارابانو، تا این لحظه: 27 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
همسرمهمسرم، تا این لحظه: 33 سال و 6 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
سالروز عقد و مال هم شدنمون😍سالروز عقد و مال هم شدنمون😍، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
یاسینیاسین، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

♡بوی بهشت♡

ساراخانوم،فارغ التحصیل روانشناسی،مامان یه فرشته ی الهی

حال خوب من

سلام قندعسل مامان 😍خوبی نفسم؟  اواخر هفته ی ۱۹ بارداری هستم یعنی اوایل پنج ماهگی دیروز رفتم بهداشت و صدای قلب کوچولوت رو شنیدم... 😍وای نمیتونم تو کلمات بیانش کنم ک چقدر شیرییییین و لذت بخش بود از ته دلم خداروشکر کردم و دعا کردم اونایی ک منتظر نی نی هستن خدا دامنشون رو سبز کنه ان شاءالله خداروشکر همه چیز نرمال و طبیعیه ب لطف خدا این روزا حالم بهتره حال روحیم بهتره اشتهام بهتر شده ولی هنوز ویار وحشتناک بو همچنان عذابم میده هنوزم نمیتونم آشپزی کنم هنوزم اذیتم... ولی همه ی این سختی ها فدای شما گل پسر😘  خیلی این روزا حال خوبی دارم الحمدالله چون هرروز تکون های قشنگت رو حس میکنم و قربون و صدقت میرم همین الانم ک د...
22 آبان 1398

اولین تکون خوردن گل پسرم

سلام گل پسرم تاج سرم خوبی نفسم؟ امروز در تاریخ ۹۸/۸/۱۸ ساعت ۱۰:۴۰ دقیقه ی صبح یه ضربه های خفیفی زیردلم حس کردم و با فاصله زمانی سی ثانیه ای تکرار میشدن...😍 فکر کنم تکون های شما باشه😍 فدای دست و پاهای کوچولوت بشم عشق مامان خیلی ذوق کردم و اومدم اینجا برات ثبت کنم الحمدالله برای داشتنت میوه ی دلم❤️
18 آبان 1398

اندر احوالات این روزها

سلام به گل پسرنازم خوبی مامانی؟ برات بگم از اندر احوالات این روزها😉 شما کلا فقط یه خاله داری و خبری از دایی و خاله ای دیگه نیست...  ولی همین یه دونه خاله انقدر برای اومرنت ذوووووق داره ک خدا میدونه هرروز حال من و تورو میپرسه و هر روز برام کلی عکس و استیکر میفرسته  قربون خاله اسما بشم اون بهترین خاله ی دنیاست😍😘😍 چن نمونه از ذوق های خاله اسما رو برات میفرستم ببینی خاله اسما خواهرکوچیکه ی منه و ۱۴ سالشه🤗 این خیلی باحاله😂 واقعا هم راست میگه😅 هرروز برام میفرسته😍اینا بخشی ازشون هستن😆 ما هم خیلی دوست داریم خاله اسما جون و خوشبختم ک تو شدی خاله ی گل پسرم😍 ...
14 آبان 1398

😍خوش اومدی گل پسرم😍

سلاااااام برکت زندگیم خوبی عزیزدل من و بابایی تاریخ ۹۸/۸/۸ رفتیم سونوگرافی آنومالی به همراه مامان جون و عشقم بعد از کلی انتظار بالاخره روزی رسید ک من بیام شما رو ببینم و جنسیتت رو هم بفهمم کلی استرس داشتم😯 برای سالم بودنت و اینکه از استرسم کم بشه حدیث کسا رو خوندم و قران... بعد از اینکه نوبتمون شد رفتیم داخل البته بابا و مادرجون هم اومدن باهامون 😅 دراز کشیدم و بالاخره دکتر اومد و کلی دنبال شما گشت تو دل من😁 کجا قایم شده بودی نفسم🤔 خلاصه کلی استرس کشیدم و دست بابایی رو گرفتم تا آرووم بشم  وای چ چقدر حس مادری قشنگههههه همینجور اشکام میومدن اشک شوق و ذوق برای داشتنت دیگه طاقت سکوت دک...
9 آبان 1398
3959 19 13 ادامه مطلب

اربعین ۹۸

بازم خاطراتت میاد جلوی چشام...من اون خستگیه تو راهو میخام....    سلام میوه ی دل مامان و بابا😍 خوبی عزیزدلم؟ ب کمک قرص های ضد تهوع و صدالبته کمک خداجونم این روزا یکم حالم بهتره...فقط یه ذره هااا😉  الان اخرچهارده هفته هستم... الحمدالله همه چی خوبه و این روزا یه خبر خیلی خوب راجب کار بابایی خیلی حالمو بهتر کرده و اینارو همه لطف خداست ب من و بابای ب برکت وجود تو توی زندگیمون ماشاءالله بهت میوه ی دلم که پاقدمت خیره و برکت خونمون شدی😍 از این روزا بگم برات ک عشق من یعنی باباجون شما خیلی دلش هوایی اربعین و کربلا رفتن بود یعنی از روز خواستگاری شرط کرده بود ک هرسال میره اربعین و من نباید مخالفتی کنم...منم تو خواس...
19 مهر 1398

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست...

سوره غم میرسد، آیات مریم میرسد عطر سیب و بوی اسپند محرم میرسد دست خود را روی سینه میگذارم با ادب آه، دارد مادری با قامت خم میرسد فرا رسیدن ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت باد   اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن یک ساله منتظرم تا باز محرمت برسه... یه ذوق و شوق خاصی دارم همراه با یه غم بزرگ الحمدالله ک خدا عشق حسین رو تو دلم انداخته... اول تابستون بود ک خیلی دلم پر کشیده بود برا محرم و هیئت رفتن... به شوهرم گفتم این محرم هم رسید ولی هنوز ما بچه نداریم...اخه از قبل عید میگفتم خداکنه سال دیگه محرم یه خانواده ...
11 شهريور 1398

خوشبختی

خوشبختی یعنی: من   +   تو   =  ثمره ی عشقمون   امروز تاریخ ۶ شهریور ۱۳۹۸ فسقلی ما ۷ هفته و سه روزشه😍 الهی چشم بد ازمون دور باشه ❤الهی شکرت برای داده ها و نداده هات❤   ...
6 شهريور 1398

ضربان قلب تو...ضربان زندگیمون❤

سلااااام ثمره ی عشق مامان و بابا امروز با بابا و مامان جون رفتیم سونوگرافی... 🤗 وااای ک چقدر من استرس داشتم و همچنین از بس آب خورده بودم داشتم میترکیدم😂 خلاصه بعد کلی انتظار صدامون زدن و رفتیم داخل خوابیدم و دکترش در حال نظاره ی شما بود...  الحمدالله خداروشکر همه چیز خوب و نرمال بود و قلب هم تشکیل شده بود❤   دکتر گف بیا ببینش... و من با ذوق داشتم نگاه میکردم برام توضیح داد و گفت این رحم شماست...اونم ساک حاملگی... و بعد زووم کرد روی نی نی کوچولوی من و من اشک شوق تو چشام جمع شد و همش میگفتم شکرخدا وقتی دیدم قلب کوچولوت داره تند تند میزنه😍   الهی هزاااااار مرتبه شکرت...
6 شهريور 1398

ذوق ما قبل از اومدنت😅

سلااااام نی نی خوشگلم خوبی قربونت بشم؟ تو دل مامانی جات راحته؟ امیدوارم ک سالم و سرحال باشی...  نفس مامان این عکسایی ک گذاشتم لبلس هایی هستن ک من و مامان جون( مامان خودم) قبل از اینکه شما بیای تو دل مامان برات خریدیم... از بس ک دوست داریم و ذوق داریم برای اومدنت...😍😍😍 بعضی هاشو من خریدم اون ک لباس دخترونه ک خرس سفید داره و اون بلوز و شلوارک پسرونه رو از مشهد و قم برات تبرکی خریدم اون موقع عقد بودیم😅 اون صورتی هارو هم اوایل عقدمون برات خریدم😄 فک نکنی چون صوتی خریدم برام فرقی داره ک شما دختر باشی یا پسر نه اصلا هر چیزی ک تو بازار چشممون رو گرفت و قشنگ بود خریدیم ... ...
4 شهريور 1398